
نيما آقائي
امروز این شبکه همانند سوئیفت عمل میکند، اما با بهرهگیری از فناوری نوین مالی و یوان دیجیتال، امنیت و شفافیت بالایی را فراهم کرده که تحت کنترل دولت چین است. از مزایای کلیدی آن میتوان به کارمزد پایینتر، تسویه سریعتر (طبق گزارشهای معتبر تا ۳۰ دقیقه) و اتصال مستقیم بانکهای چینی به شرکای منطقهای اشاره کرد. این شبکه با سرعت بسیار بالا و نرخهای رشد دو رقمی در حال گسترش است و هماکنون در بانکهای روسیه، ایران و تعدادی از کشورهای آسیای مرکزی، جنوب شرق آسیا (آسهآن) و خاورمیانه برای مراودات مالی و دور زدن تحریمهای دلاری استفاده میشود.
از سوی دیگر، آمریکا با اعمال فشار مضاعف بر کشورهای دنبالهرو (مانند برخی کشورهای عربی) و مستقل (مانند ایران) و ایجاد تحریمهای متعدد، آنها را با شتاب بیشتری به سمت این شبکه پرداختی سوق میدهد. در عمل، این روند یک انقلاب در بلوک مالی آسیا را شکل میدهد که کشورهایی مانند ونزوئلا و برزیل نیز تمایل زیادی برای حضور در این بستر از خود نشان میدهند.
طبق گزارش خبرگزاری رسمی چین (شینهوا)، در یک آزمایش بین بانک صنعتی چین (ICBC) و یک بانک اندونزیایی، پرداخت برونمرزی در چند ثانیه انجام شد که در مقایسه با سیستم سوئیفت (۲۴ تا ۷۲ ساعت) کاهش فوقالعادهای در زمان محسوب میشود.
در بعدی دیگر، چین در پاسخ به تعرفههای آمریکا، این کشور را در زمینه خاکهای نادر تحریم کرده است. آمریکا به طور متوسط ۹۵درصد به چین در این منابع وابسته است. حدود ۶۰درصد از این منابع در چین قرار دارد و این کشور نزدیک به ۹۰درصد از فناوری فرآوری آن را در اختیار دارد که در صنایع الکترونیک، ریزپردازندهها و بهویژه صنایع نظامی کاربرد بالایی دارد. همچنین چین کشتیهای آمریکایی را مشمول مالیات قرار داده است.
نگاه از پنجره ژئوپلیتیک
اکنون، از منظر ژئوپلیتیک به این دادهها بنگریم. پس از قرنها و در پی نشست اخیر اتحادیه شانگهای و همچنین ایجاد ائتلاف بین چین، روسیه و ایران، شاهد رفتار بسیار تهاجمی چین علیه هژمونی آمریکا هستیم که از پشتوانهای منطقهای نیز برخوردار است. طبق دادههای جدید، تجارت چین به یوان از دلار پیشی گرفته و هدف اصلی، هدف قرار دادن ابزارهای هژمونیک غرب، یعنی دلار و تحریمهای دلاری، بوده است. این موضوع برای آمریکا بسیار ناخوشایند است؛ زیرا در صورت تداوم این روند که به نظر با سرعت بالایی نیز همراه است آمریکا را به سمت افول برده و به یک قدرت منطقهای تقلیل خواهد داد. دل کندن از منابع استعمارشده و ارزان برای این کشور بسیار دشوار خواهد بود.
طبیعتاً آمریکا به دنبال جلوگیری از این اتفاق خواهد بود و اینجاست که ونزوئلا اهمیت استراتژیک خود را نمایان میکند. همانطور که در اخبار شاهد هستیم، مدتی است آمریکا ونزوئلا را تحت محاصره قرار داده و آن را تهدید به حمله نظامی میکند.
پاسخ به چرایی این موضوع:
تولید نفت آمریکا ۱۳ میلیون بشکه در روز است، اما مصرف روزانه این کشور ۱۶ میلیون بشکه است. بنابراین، در صورت شروع یک نزاع دریایی، خود آمریکا آسیبپذیر خواهد بود و خود را در برابر یک بلوک یکپارچه انرژی قرار میدهد. در نتیجه، این کشور نیاز دارد با تحت کنترل درآوردن ونزوئلا به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت، کسری خود را جبران کند و محور انرژی کاراکاس-شرق را مورد هدف قرار دهد. این کار به آمریکا اجازه میدهد در محدوده جغرافیایی قاره آمریکا، با قیمتگذاری دستوری روی کالاهای داخلی و اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای چینی، خود را ایزوله کند. آنگاه میتواند “جنگ نفتکشها” را آغاز کرده و آسیب کمی را متوجه خود کند. در این سناریو، با حمله به زیرساختهای نفتی و گازی کشورهای خامفروش گستره ی شرقی، میتواند ماشین جنگی شرق را از ماده اولیه محروم و با کاهش منابع و کنترل مسیرهای سوختی، چین را از پای درآورد. این موضوع، اهمیت استقلال ونزوئلا در این برهه از تاریخ را برای ما روشن میکند.
با توجه به افزایش حملات به زیرساختهای سوختی روسیه و اوکراین در ماههای اخیر به شکلی که نزدیک به ۳۰درصد از پالایشگاههای روسیه از چرخه تولید خارج شدهاند و همچنین اخباری از انفجار پالایشگاهها در برخی کشورهای بازیگر در زمین غرب، میتوان تا حدودی به این تحلیل استناد کرد.
راهکار شرق در برابر نقشه خطرناک غرب
در گام اول، ایران، چین و روسیه باید کریدورهای امن زمینی ایجاد کنند و محدوده هایی مانند آسیای میانه و قفقاز که شریانهای حیاتی برای انتقال کالا و تبادل هستند حمایت کرده و آنها را از حضور غرب پاکسازی نمایند.
این کار تضمین میکند در صورت وقوع جنگ نفتکشها و بسته شدن مسیرهای آبی، روند انتقال سوخت و کالا بین این متحدان مختل نشود که به نظر میرسد با توجه به اخبار، این راهکار در حال اجراست.
از سوی دیگر، آمریکا برای حمله نیاز به تمرکز در جبهه ونزوئلا دارد. در اخبار خواندیم که دیداری احتمالی بین پوتین و ترامپ در مجارستان در حال رخدادن بود. این دیدار ظاهراً با این هدف برنامهریزی شده بود که ترامپ با ایجاد یک آتشبس کوتاهمدت، تمرکز نظامی خود را بر ونزوئلا معطوف کند تا پازل خود را تکمیل نماید. از سویی دیگر، فشار زیادی بر روسیه به دلیل جنگ فرسایشی وجود دارد، اما تنها راه محدود کردن آمریکا، باز نگه داشتن جبهههای دیگر است و روسیه نیز این را به خوبی میداند و به نظر میرسد روسیه از آتشبس فوری و عدم تشکیل آن نشست منصرف شد. همزمان، با حملههای مجدد رژيم صهيونيست به جنوب لبنان، در فاصله کمی شاهد اخباری از احتمال تشدید درگیری بین نیروهای مقاومت حزبالله و رژیم صهیونیستی هستیم. به علاوه، سفر جولانی به روسیه و درخواست او از این کشور برای حضور نظامی مجدد در سوریه، و سپس دیدار سفیر روسیه در سوریه با وزیر خارجه ایران، آقای عراقچی، مسئله را روشنتر میکند.
با کنار هم قرار دادن این اخبار، میتوان به جان گرفتن محور مقاومت و همچنین احتمال بازگشت ایران و روسیه به سوریه با هدف پر کردن خلأ قدرت در این منطقه و عقب راندن رژيم صهيونيست و باز شدن جبهه مدیترانه نیز این فرضیه را تقویت می کند. در صورت وقوع این سناریو، ایالات متحده و متحدانش بیش از پیش محدود شده و توانایی آن برای به دست آوردن ونزوئلا این کشور تعیینکننده؛ کاهش چشمگیری خواهد یافت.
در طی زمان و با مشاهده رفتار هر یک از کشورها میتوان صحت این سناریو را سنجید. بر اساس نظریه “مشکل کارگزار جانشین”اشاره میشود هژمونها بهویژه در تمدن رومی در زمان افول؛ اغلب برای جلوگیری از جایگزینی توسط قدرت های نو ظهور دست به رفتارهای خطرناک، تهاجمی و غیر قابل پیش بینی می زنند ومستعد درگیری میشوند، نمونههای آن را در رفتار فرانسه و انگلیس در قرون گذشته و اکنون در آمریکا شاهد خواهیم بود. همه چیز با سرعت در حال رخ دادن است و به زودی نتایج تصمیمگیری قدرتهای جهانی را شاهد خواهیم بود.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰