«پویش اقتصاد» از بحران انرژی و خاموشی صنایع در ایران گزارش میدهد:
سرویس نفت و انرژی: در سال ۱۴۰۴ بحران انرژی در ایران به نقطهای بحرانی رسید که نهتنها زندگی روزمره مردم، بلکه کلیت اقتصاد کشور را تحتتأثیر قرار داد. تابستانی که هنوز به نیمه نرسیده، نشانههای فروپاشی زیرساختهای انرژی کشور را آشکار کرده است؛ خاموشی گسترده صنایع قطع برق در ساعات اوج مصرف کمبود آب در استانهای مرکزی و جنوبی و تزلزل روزافزون امنیت انرژی. مجموعهای از عوامل ساختاری، مدیریتی و اقلیمی دست به دست هم دادهاند تا سال ۱۴۰۴ به نمادی از «بحران تأمین» در تاریخ معاصر ایران بدل شود.
خاموشی در صنایع؛ از فولاد تا سیمان
نخستین قربانی بحران انرژی، صنایع بزرگ کشور بودند؛ صنایعی که با وجود سهم اندک در مصرف برق نسبت به بخش خانگی، پیش از همه مشمول خاموشیهای گسترده شدند. شرکتهای فولادی در استانهای اصفهان، یزد و خوزستان گزارش دادهاند که در بازه زمانی نیمه خرداد، برق آنها برای ۳ تا ۵ ساعت در روز قطع شده است. این قطعیها با افت شدید تولید همراه بوده و بسیاری از کورههای ذوب به ناچار خاموش شدهاند؛ کاری که راهاندازی مجدد آنها مستلزم صرف هزینههای سنگین و زمان طولانی است. در صنایع سیمان، داستان مشابهی رخ داده؛ کاهش تولید تا بیش از ۳۰ درصد در برخی کارخانهها، باعث رشد قیمت مصالح ساختمانی در بازار و توقف پروژههای عمرانی شده است.
اقتصاد انرژی در ایران
مصرف بیرویه، تولید ناکافی
آنچه امروز شاهد آن هستیم، نتیجه انباشت سالها سیاستگذاری ناکارآمد در حوزه انرژی است. ایران با وجود دارا بودن یکی از بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان، هنوز در تولید پایدار برق با مشکل روبهروست. شبکه فرسوده انتقال، نیروگاههای فسیلی ناکارآمد و سیاستهای یارانهای ناعادلانه، موتور تولید انرژی را ضعیف کرده است. در حال حاضر، سهم گاز در تولید برق ایران بیش از ۷۰ درصد است، اما در روزهایی که مصرف خانگی افزایش مییابد؛ چه در زمستان با وسایل گرمایشی، چه در تابستان با کولرهای گازی میزان گاز تحویلی به نیروگاهها کاهش مییابد و خاموشیها از راه میرسند.
قطع برق صنایع؛ تصمیمی پیشگیرانه یا عقبگرد اقتصادی؟
سخنگوی صنعت برق ایران اعلام کرده است که «برای جلوگیری از خاموشی خانگی، برق صنایع را موقتاً قطع میکنیم». اما این راهحل کوتاهمدت، بهشدت پرهزینه است. صنایع فولاد، آلومینیوم، سیمان، پتروشیمی و خودروسازی، نهتنها محرکهای اشتغال هستند بلکه نقش مهمی در صادرات غیرنفتی و درآمد ارزی کشور دارند. اختلال در روند تولید آنها، زنجیرههای تأمین را متوقف و بیکاری را گسترش میدهد. بررسیهای اولیه نشان میدهد که فقط در یک هفته از خردادماه ۱۴۰۴، بیش از ۲هزارمیلیارد تومان خسارت به صنایع وارد شده است؛ رقمی که در صورت تداوم خاموشیها، میتواند بهراحتی چندین برابر شود.
بحران آب؛ حلقه مکمل بحران انرژی
از سوی دیگر، بحران انرژی بهشدت با بحران آب گره خورده است. کاهش بارندگی، خشکسالی شدید، و افت ذخایر سدها، توان نیروگاههای برقآبی را کاهش داده است. در سال جاری، ظرفیت تولید برق از سدهای کشور نزدیک به ۴۰ درصد افت داشته و این خود یکی از دلایل اصلی کاهش عرضه برق است. برخی سدها در استانهای فارس، کرمان و چهارمحالوبختیاری بهکلی از مدار تولید خارج شدهاند. بهعلاوه، رقابت میان بخشهای شرب، کشاورزی و صنعت برای دسترسی به منابع آبی محدود، به تنشهای اجتماعی و مدیریتی دامن زده است.
چرا به این نقطه رسیدیم؟
پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی چند دهه سیاستگذاری در حوزه انرژی و آب است.
نخست، نظام یارانهای ناعادلانه که مصرف بیشتر را تشویق کرده و صرفهجویی را بیپاداش گذاشته است. دوم، عدم سرمایهگذاری پایدار در توسعه انرژیهای تجدیدپذیر. ایران با میانگین تابش خورشیدی بسیار بالا و ظرفیت مناسب برای انرژی بادی، هنوز کمتر از یک درصد انرژی خود را از منابع تجدیدپذیر تأمین میکند. سوم، فرسودگی تجهیزات، چه در نیروگاهها و چه در شبکه انتقال. و در نهایت، ضعف در دیپلماسی آبی و انرژی که مانع از همکاری منطقهای برای مدیریت منابع شده است.
چه باید کرد؟
بحران انرژی ایران در سال ۱۴۰۴، آخرین هشدار پیش از یک فروپاشی کامل است؛ مگر آنکه تصمیماتی جسورانه، هوشمندانه و فوری اتخاذ شود. در این شرایط، بازنگری در سیاستهای یارانهای ضرورتی انکارناپذیر است. افزایش پلکانی تعرفه برق برای مشترکین پرمصرف، در کنار حفظ حمایت هدفمند از اقشار آسیبپذیر، میتواند گامی مؤثر در جهت مدیریت مصرف باشد. همزمان، سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، بهویژه تسهیل مشارکت بخش خصوصی در احداث نیروگاههای خورشیدی در مناطق کویری، باید بهعنوان یک اولویت راهبردی دنبال شود.
اصلاح شبکه انتقال و بهروزرسانی نیروگاهها نیز از دیگر ارکان حیاتی این تحول است. نوسازی تجهیزات، کاهش تلفات، و بهرهگیری از فناوریهای نوین برای افزایش راندمان، از جمله اقداماتی است که باید به سرعت اجرایی شوند. همچنین، دیپلماسی آب و انرژی در سطح منطقهای میتواند نقش تعیینکنندهای ایفا کند؛ تعامل و همکاری با کشورهای همسایه برای مدیریت مشترک منابع آبی و انتقال برق، گامی مهم در جهت تأمین پایدار انرژی خواهد بود.
در نهایت، تقویت حکمرانی دادهمحور، با بهرهگیری از هوش مصنوعی و تحلیل دادهها، به منظور پیشبینی الگوهای مصرف و مدیریت عرضه در زمان واقعی، میتواند به افزایش بهرهوری و پایداری در نظام انرژی کشور بینجامد. تنها با مجموعهای هماهنگ از این اقدامات، میتوان از بحران پیشِرو عبور کرد و به سوی آیندهای پایدار در حوزه انرژی گام برداشت.
در پایان، میتوان گفت بحران انرژی در ایران دیگر نه یک هشدار، بلکه واقعیتی عینی و جاری است. سال ۱۴۰۴ بهروشنی نشان داده که ادامه سیاستهای پیشین، نهتنها قادر به حل بحران نیست، بلکه آن را تعمیق میکند. تنها با نگاهی آیندهنگر، اصلاح ساختار و مشارکت همهجانبه مردم، دولت و بخش خصوصی میتوان از پرتگاه انرژی گذر کرد و بهسوی توسعهای پایدار حرکت نمود.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : ۰