آیا واقعاً بورس رشد کرده یا شاخص تنها سرابی سبز بر بیابان سوختهای است که سرمایهگذاران واقعی در آن گرفتار شدهاند؟
در روزهای اخیر، رسانهها بار دیگر بر طبل رشد شاخص بورس و عبور آن از سقفهای مقاومتی میکوبند، اما در این میان، نکتهای اساسی نادیده گرفته میشود؛ تناقض آشکار میان وضعیت سبز شاخص و حال ناخوش معاملهگران واقعی بازار. این افراد که زندگی و معیشتشان به بورس گره خورده است، امروز بیش از هر زمان دیگری از نظر مالی و روانی آسیب دیدهاند.
بورس، بازاری بسیار پیچیده و حساس به اخبار و محرکهای کوتاهمدت است؛ آنچه در ادبیات مالی به آن “نویز” میگویند. اما آنچه جهت کلی این بازار را تعیین میکند، اخبار و رویدادهای “هارمونیک” است؛ تحولاتی بنیادین که ریشه در تحولات ژئوپلیتیک، اقتصاد کلان و سیاستگذاریهای داخلی دارد.
در سالهای اخیر، در بُعد کلان ما شاهد جنگ تجاری در لایه اول و در راستای آن جنگ بیولوژیکی مانند کرونا و در لایههای پایینتر جنگهای کلاسیک مانند جنگ روسیه و اکراین و درگیریهای منطقهای مانندخاورمیانه بودیم. تمام این مسائل امنیت سرمایه گذاری را در همه جا تهدید میکند به خصوص برای ایران که در قلب این رخدادها قرار دارد و همزمان زیر فشار سنگین تحریمها است، اما با تمامی این تفاسیر، وظیفه دولتها و نهادهای تصمیمگیر داخلی است تا فارغ از این مشکلات؛ چرخههای اقتصادی داخلی را از تهدیدات بیرونی حفظ کنند و متاسفانه این اتفاق نیفتاد. همزمان با بازیگری خوب ایران در مسائل بین المللی و خوانش دقیق شرایط برای جای گیری درنظم نوین جهانی ما با بی عملی یا بهتر بگویم بدعملی نهادهای داخلی رو به رو بودیم و تصمیمات اقتصادی نادرست باعث شد که نقدینگی موجود به جایحرکت به سمت بازارهای مولد با تورم سالم مانند بورس؛ بازاری که معاملهگران آن به صورت شفاف فعالیت میکنند و شیرین تر از آن چه سود کنند چه ضرر؛ مالیات میپردازند، وارد بازارهای تورمی مخرب مانند طلا، دلار و مسکن شوند.
سیاستهای بانک مرکزی مانند فروش اوراق دولتی “اخزا” و ” آراد” تا سقف ۳۶ درصد قیمتگذاریهای دستوری، دلار چند نرخی، و سیاستهای انقباضی شکستخورده، اقتصاد را گرفتار همزمان رکود و تورم کرده است. در سطح بازار سرمایه نیز، محدودیتهایی چون تغییرات پیدرپی دامنه نوسان و ممنوعیتهای معاملاتی، شریانهای حیاتی بازار یعنی نوسانگیرها و معاملهگران کوتاهمدت را به حاشیه راندند. با وجود این واقعیت تلخ، رسانهها تنها رشد شاخص را بازتاب میدهند. اما آیا شاخص بورس، معیار دقیقی از وضعیت بازار است؟ قطعاً خیر. بسیاری از پارامترهای اساسی مانند سودهای تقسیمی، عرضههای اولیه و خروج نقدینگی، در شاخص لحاظ نمیشوند. در واقع، شاخص اکنون بازتابی دروغین از واقعیت بازار است.
اگر بخواهیم معیار دقیقتری برای سنجش وضعیت بازار ارائه دهیم، باید مانند جامعهشناسی، سهمهای “متوسط” را بررسی کنیم. همانطور که قشر متوسط آینه جامعه است، یک سهم با ویژگیهای بنیادی مناسب اما نه شاخصساز، میتواند نماینده واقعگرایانهتری از حال و روز بازار باشد.
نمونهای از این دست، سهم توکا ریل (توریل) است؛ سهامی که با تحلیل دقیق، میتوان به درک عمیقتری از شرایط فرسوده بازار و دلیل نارضایتی معاملهگران رسید.
در نهایت، بورس نیز مانند هر بازار دیگری، فراز و فرود دارد. اما این بازار طی پنج سال گذشته، نهتنها سودی برای فعالان حرفهایاش نداشته، بلکه آنها را در رکودی فرسایشی گرفتار کرده است. هنوز شغل معاملهگری در کشور به رسمیت شناخته نشده و بسیاری از فعالان بازار با زیانهای پیاپی و فشارهای روانی دستوپنجه نرم میکنند.
اما پرسش اصلی این است: آیا رشد بورس وابسته به مذاکرات است؟ باید گفت، خبر مذاکرات در بهترین حالت، یک خبر “هارمونیک” با نویزهایی در درون خود است؛ بازار اما باهوشتر از آن است که صرفاً تحت تأثیر این نوع اخبار رفتار کند. اگر تغییر رفتار بازار را میبینیم، احتمالاً نشانهای از تحولی عمیقتر و راهبردیتر در سطح بینالمللی است.
برای درک بهتر آنچه در جریان است، باید از زاویهای متفاوت به مذاکرات اخیر نگریست. برخلاف ظاهر ماجرا که ممکن است یادآور گفتوگوهای تاکتیکی و کوتاهمدت مانند برجام باشد، شواهد نشان میدهد که ایالات متحده اینبار برای هدفی راهبردیتر وارد خاورمیانه شده است.
اگر به چینش بازیگران اصلی این تحولات توجه کنیم(یعنی ایران، روسیه، عربستان و هند)خطوطی از یک همکاری اقتصادی-ژئوپلیتیک بزرگ در حال ترسیم شدن است. هند بهعنوان یک تولیدکننده بزرگ، همچنان پذیرای دلار بهعنوان ارز مرجع است و در مقابل، ایران، روسیه و عربستان تأمینکنندگان انرژی و مواد خاماند. این کشورها در حال ایجاد یک محور تجاری و انرژیمحور جدید هستند که میتواند نقشه قدرت اقتصادی را در سطح جهانی بازتعریف کند.
همکاری ایران با هند در توسعه سواحل جنوبی و همزمان کنار گذاشتن چین از اولویتهای راهبردی از تغییرات مهم در مسیر سیاست خارجی تهران خبر میدهد. حضور مودی، نخستوزیر هند، در آمریکا و سپس سفر او به عربستان، بههمراه نشستهای کمسابقه میان آمریکا و روسیه در خاک عربستان و سفر هیئت ۷۰ نفره نظامی عربستان به ایران، همگی نشانههایی از یک نظم جدید و پیچیده در حال شکلگیری است.
حضور فردی چون «ویتکاف» که بیشتر یک بازیگر اقتصادی است تا دیپلمات سیاسی در مذاکرات با ایران، و سفر بلافاصله عباس عراقچی به روسیه، حاکی از آن است که نقش ایران دیگر تقابل با نظم موجود نیست، بلکه قرار گرفتن در دل نظم نوین آینده است.
در این سناریو، ایالات متحده در پی آن است تا با ایجاد یک نظم قابل معامله و باثبات در خاورمیانه، هژمونی دلار را در بحبوحه جنگهای تجاری و ارزی حفظ کند
دقیقاً همانند زمانی که نیکسون پترو-دلار را بهوجود آورد. اکنون ترامپ (یا جریان فکری پشت سر او) نیز بهدنبال توافق با کشورهایی مانند ایران است تا تولیدکنندگان جهانی را همچنان به دلار وابسته نگاه دارد و مسیر حذف دلار توسط چین و اروپا را سد کند.
در این مسیر، آمریکا نیاز به خاورمیانهای امن، قابل معامله و تحت نظم دارد. از همینرو ماهیت مذاکرات امروز؛ بیش از آنکه تاکتیکی باشد، راهبردی و بلندمدت است. چنانکه ایران و روسیه نیز در حال نهاییسازی سند همکاری ۲۰ ساله خود هستند، ایالات متحده نیز بهدنبال تثبیت قراردادهای مشابه با بازیگران منطقهای است.
در چنین سناریویی، ایران و عربستان به بازیگران کلیدی امنیت منطقه بدل خواهند شد و در صورت دستیابی به توافقی پایدار میان این کشورها، شاید پس از دههها شاهد بازگشت آرامش به خاورمیانه باشیم.
این سناریو هرچند خوشبینانه است، اما کاملاً محتمل و قابل تحقق است.
اما در سوی دیگر ماجرا، اگر این نظم شکل نگیرد، احتمال درگیریهای گسترده بسیار بالاست؛ زیرا قدرتهای بزرگ بهسادگی از موقعیتهای ژئوپلیتیکی و منافع اقتصادی خود چشم نمیپوشند. در این میان، ایران نیز خود را برای هر سناریویی آماده کرده و توان بازدارندگی نظامی خود را به حداکثر رسانده تا در صورت لزوم، خود را به معادلات نظم جهانی تحمیل کند.
جزئیات این روند بسیار زیاد و درهمتنیدهاند و در یک مقاله نمیگنجند، اما هدف از این تحلیل ارائه تصویری کلی و گویا از تحولات ژرف در حال وقوع است. در نهایت، آنچه پیش روی ماست یا شکلگیری نظمی نوین همراه با آرامش و همکاری منطقهایست، یا ورود به مرحلهای از تنشها و درگیریهای گسترده؛ زمان بهزودی پاسخ خواهد داد.
امید است نتیجه این تحولات، صلح، ثبات و فرصت برای توسعه پایدار در منطقه باشد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰