تحولات اخیر در روابط روسیه با ارمنستان و آذربایجان، نقش ترکیه در معادلات جدید، و جایگاه ایران در این میان، پرسشهای مهمی را مطرح کرده است: آیا جمهوری اسلامی ایران در این روند کوتاهی کرده است؟ چه عواملی باعث شد ناتو فرصت حضور پررنگتری در قفقاز پیدا کند؟ و این تحولات چه پیامدهایی برای امنیت ملی و منافع بلندمدت ایران خواهد داشت؟
برای درک دقیق وضعیت پیشآمده، بایستی تحلیل جامعی در مورد منطقه قفقاز و کشورهای تشکیلدهنده آن داشته باشیم. در ابتدا باید به منشأ مشکلات نگریست: ایران؟ خیر. روسیه کشوری است که قفقاز را بیش از ۳۰۰ سال در ادبیات سیاسی به «حیات خلوت» خود جا داده و خود را مالک آن میداند.
روسها در طول تاریخ خود، در دو محدوده تهدیدات امنیتی را بیشتر تجربه کردهاند: محدوده اول، شمالغرب و غرب کشور که اروپاییان هستند؛ آنها از دوران ناپلئون تا امروز، حملات بسیاری را تجربه کردهاند. اکنون نیز شاهد جنگ اوکراین هستیم که در نتیجه پیشروی ناتو رخ داده است. محدوده دوم، جنوب است که شامل دو مسیر قزاقستان و قفقاز میشود. روسیه همواره در حفظ این نقطه نسبتاً موفق بوده، چرا که برای دسترسی به آبهای گرم، حفظ کریدورهای زمینی خود را در این دو مسیر ضروری میداند و قفقاز همیشه از اهمیت بالاتری برخوردار بوده است.
اگر نگاهی به جغرافیا و پراکندگی روسیه داشته باشیم، متوجه میشویم که این کشور از شمال توسط قطب، در شرق با مسیرهای کوهستانی و پرهزینه بهصورت طبیعی، و در غرب بهدلیل جنگ با ناتو، دچار خفگی ژئوپلیتیک است. تنها محدوده قابل اتکا، جنوب روسیه است. لذا قطع مسیر قفقاز توسط آمریکا، بیشترین آسیب را به روسیه وارد میکند و دردناکتر از آن، این اتفاق در حیات خلوت چند صد ساله این کشور رخ میدهد.
لازم به ذکر است که در طول تاریخ نیز، جنگهای امپراتوری روم (تهاجمی) و امپراتوریهای شرقی (یکجانشین و عمدتاً مدافع) در محدوده مدیترانه و قفقاز، به دلیل وجود کریدورهای آبی، شکل گرفتهاند. بنابراین، پیشینه جنگ تمدن غرب و شرق در این محدوده، چند هزار ساله است.
در ادامه باید به سال ۲۰۲۰ و درگیری ارمنستان و آذربایجان بازگردیم. روسیه برای فشار به ارمنستان، از آذربایجان حمایت کرد؛ تصمیمی اشتباه که آغاز این روند بود. ارمنستان پس از مشاهده تنهایی استراتژیک خود و رفتار خارج از تعهدات روسیه، امنیتش را در خطر دید و کمهزینهترین راه را در کسب حمایت ناتو یافت. این چرخش، جئوپلیتیک منطقه را به مرور دچار تغییر کرد. پس از شروع جنگ اوکراین، روسیه با دادن امتیازهایی به آذربایجان سعی در کنترل این محدوده داشت، که نتیجه این تصمیمات امروز آشکار است. حتی ایران نیز پیشنهاداتی برای مشارکت و تقسیم امنیت منطقه قفقاز ارائه داد تا در کنترل این محدوده فعال باشد، اما لاوروف صراحتاً این موضوع را رد کرد و بر این باور بود که میتوانند بهتنهایی حوزه قفقاز را مدیریت کنند.
اما اتفاقی که برای روسها پیش آمد، یک جنگ فرسایشی در غرب این کشور بود و در خلأ تمرکز روسیه بر قفقاز، ناتوی آمریکایی فرصت نفوذ را غنیمت شمرد. همانطور که ماکیاولی میگوید: «برای از بین بردن یک کشور بزرگ، ابتدا هویت آن را از او بگیر (تفکر گلوبالیسم) و سپس به کمک کشورهای کوچک اطرافش برای تجزیه اقدام کن.»
اکنون روسیه که توسط آمریکا مورد تهاجم تجاری قرار گرفته، با تعرفهگذاری، هند را وادار به کاهش خرید انرژی از این کشور کرده است. ناتوی اروپا نیز با تخصیص بودجه نظامی سنگین، میکوشد روسیه را در جنگ فرسایشی نگه دارد؛ بهگونهای که پوتین حاضر به مذاکره با ترامپ شده و در پی آتشبس است. هرچند، بعید به نظر میرسد این آتشبس بهزودی محقق شود و باید منتظر ماند. در حال حاضر، روسیه توان حل این مشکل را ندارد، مگر با صلحی موقت در جنگ اوکراین.
از طرف دیگر، ترکیه فراتر از توان واقعی خود، با طمع کشورگشایی و نفوذ در منطقه و با آرزوی دیرینه جایگزینی نفوذ ایران، ابتدا با بازی در زمین ناتوی اروپایی و سپس آمریکایی، به سقوط سوریه کمک کرد. اما نتیجه این رفتار، باز شدن پای آمریکا به غرب آسیا بود که در نهایت تهدید بزرگی برای خود ترکیه و ایران ایجاد کرد. پس از این تجربه ناموفق، ترکیه برای جبران این سرخوردگی، همکاری با آذربایجان را گسترش داد تا مسیر تورانی زنگزور را به دست آورد و در این حوزه نفوذ کند. با اینحال، نتیجه باز هم ورود ناتوی آمریکایی به منطقه و در نهایت محاصره ترکیه بود؛ بهگونهای که این کشور در چهار طرف محاصره شد و تهدیدات ایران و روسیه علیه آن افزایش یافت.
اما کشور خودمان، با توجه به دادهها، کمترین تأثیر را در این رخداد داشته و حتی کوشیده از این اتفاق جلوگیری کند. در گذشته، شاهد رزمایشهای سنگین در مرز با آذربایجان بودیم، اما این فعالیتهای نظامی کاهش یافت که میتوان این موضوع را به ایران خرده گرفت. پرسش اینجاست که آیا ایران میتوانست به تنهایی وارد قفقاز شود؟ پاسخ خیر است. چرا که این منطقه از لحاظ ژئوپلیتیکی بسیار حساس است و بازیگران زیادی در آن حضور دارند؛ ورود ایران بهتنهایی پرهزینه و پرریسک است و در نهایت میتواند پس از تأمین امنیت، با ادعاهای روسیه روبهرو شود.
بنابراین، در حالی که این موضوع نخست تهدیدی برای روسیه و سپس برای ترکیه محسوب میشود و در کوتاهمدت تهدید کمتری برای ایران دارد، بهترین تصمیم میتواند صبر باشد تا درخواست ائتلاف از سوی روسیه مطرح شود. در این صورت، ایران میتواند منافع خود را در این منطقه در قالب معاهده لحاظ کند.
در نهایت باید گفت، قراردادی که در واشنگتن امضا شد، صرفاً روی کاغذ است، اما رفتار غربیها در این حوزه پیوسته بوده و غرب با فشار بر ایران و روسیه در غرب این کشورها، تمرکز آنها را از کشورهای کوچک منطقه برداشته است. در بلندمدت، اگر ائتلافی شکل نگیرد، میتواند بسیار خطرناک باشد و گستره درگیری به سمت شرق و جنوب ایران، با توجه به الگوهای تاریخی، کشیده شود. شرق همواره در ایجاد ائتلاف ضعیف بوده و در تاریخ، تمدنهای شرقی به ندرت در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ در مقابل، نقطه قوت غرب، ائتلافسازی بوده است.
با اینحال، ما یکبار در سال ۲۰۱۵ شاهد ائتلاف ایران و روسیه در غرب آسیا بودیم که ترکیب این دو ظرفیت، بسیار موفق عمل کرد. بنابراین باید منتظر ماند تا دید آیا روسیه حاضر به شراکت با ایران خواهد شد یا خیر. در صورت عدم همکاری و پیشروی غرب، فشار زیادی بر همه کشورهای این حوزه وارد خواهد شد. در چنین سناریویی، کمهزینهترین راه برای ایران، «انقباض به داخل» و اتکا به بازدارندگی هستهای است تا از ورود به درگیریها و قرار گرفتن در «محدودههای خاکستری» (زمین جنگ) جلوگیری کند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰